- گذشته شدن
- جزو ماضی (گذشته) در آمدن، مردن در گذشتن: در آن وقت که پدر ما امیر ماضی (محمود) گذشته شد
معنی گذشته شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رو بر تافتن زایل شدن: چو بر دست آن بنده بر کشته شد سر بخت ایرانیان گشته شد، تغیر یافتن تبدل یافتن، طی شدن سپری گشتن: دو هفته سپهر اندرین گشته شد بفرجام چرم خر آغشته شد
آغشتن
گذشتن عبور کردن: این ترکمانان که از خودشان برفتند دیگر روی زهره ندارند که از جیحون گذاره شوند. یا گذاره شدن تیر. گذشتن تیر از موضعی: بزد بر میان درخت سهی گذاره شد آن تیر شاهنشهی
بیان شدن